سفارش تبلیغ
صبا ویژن

محبت یتیم

ارسال  شده توسط  پیامهای محبت در 83/8/15 4:59 عصر

بنام نامی دوست
رفقا سلام.
می دانید؟
امروز، محبت یتیم شد. عشق و صفا و شور و مستی، جوانمردی و رشادت... اصلاً چه می گویم؟ همه صفات والای انسانی، به سوگ نشست.
امروز روح عشق و بندگی از زندان خاک پرکشید...

یا علی، یا علی...
در آن نفس که بمیرم، در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان، که خاک کوی تو باشم.
به وقت صبح قیامت، چو سر زخاک بر آرم
به جستجوی تو خیزم، به گفتگوی تو باشم
می بهشت ننوشم، زدست ساقی رضوان
مرا به باده چه حاجت، که مست روی تو باشم...

یا علی مددی


فریاد من

ارسال  شده توسط  پیامهای محبت در 83/8/4 11:9 صبح

بنام حضرت رب الارباب

دل می رود ز دستم، صاحبدلان خدا را

دردا که راز پنهان، خواهد شد آشکارا

کشتی نشستگانیم، ای باد شرطه برخیز

شاید که باز بینیم دیدار آشنا را

عزیزانم، چه بگویم؟ اگه بخوام خودمو بگم که ... اگه بخوام نگم، پس چی بگم. مگه نه اینه که نوشته آدم، بخشی از وجود و روح آدمه که برای دیگران صادر میشه.

فقط بگم، ایکاش، حنجره ای داشتم به حجم آسمان و فریادی می تونستم بکشم به عمق دریاها... اونوقت داد می زدم و می گفتم.... اگه گفتید چی می گفتم؟

اصلاً یه سوال جدی از شما عزیزانم. اون پیام محبتی که شما از نوشته هاش شناختید، اون تو این فریاد چی داره که بگه؟ چی میخواد بگه؟ منتظرتونم.

 


مــیـلاد عـــشــق پـــــاک

ارسال  شده توسط  پیامهای محبت در 83/7/13 6:9 عصر

بنام نامی دوست

سلام بر همه عزیزانم
اولاً چند معذرت خواهی بدهکارم و اولین اولویت، رد بدهی ها.

سرخوشم این ناگهان مستی ز بوی جام کیست؟
شعله می گیرد زبانم، بر زبانم نام کیست؟

از جان جهان، مولای ما، اعلی حضرت کون و مکان، آقای خوبمان، عذر می خوام که باید، زودتر به مناسبت تولدشون، عرض ادب می کردم. آقا جون، مرده شور امثال من، مدعیان دوستی تونو ببرن. شما بزرگوارید. شما از خانواده کرمید. شما ببخشید...

باید به دوستان بگم، روز تولد آقا، رفته بودم پابوس امام غریب. بالا سر حضرت، به مولا عرض کردم، آقاجون،

روز تولد تو مــیـلاد عـــشــق پـــــاکــــــه
شکرانه این نعمت، پیشونیم روی خاکـه

و سجده کردم... خدا رو شکر کردم که هنوز آسمان به زمین وصله... خدایا شکر. رحمت تو که قطع شدنی نیست... به ظرف ما گنجایش بده...

دیگه چی می تونیم بگیم؟ اگه حظی از ولایت الهی، نداشته باشیم، کی می تونیم شادی نزول رحمت الهی رو در این روز مبارک درک کنیم؟ صدا و سیمامون هم که دمش گرم، در اعیاد مذهبی برجسته ترین کارش شده هاردی و چاپلین پخش کردن و یا کف زدن و موسیقی های تند تند رو زیر سویلی پخش کردن.

فکر کرده اند عید اولیای الهی و شادی دل مومنین به این بچه بازیاست. انگار که بهجت و سرور قلبی رو با خندیدن به این کمدین هامیشه ایجاد کرد... 

شاید یه مقدارش هم بخاطر اینه که ازشون مطالبه نمی شه، کسی زیاد تو این فازا نیست. تهیه کننده ها هم بیشترشون افتاده اند تو مسابقه هنجارشکنی و خرق عرف. شاید مشکل اینه که جریان سازی فرهنگی جدی در جهت عمق بخشیدن به ظواهر و شعائر دینی نیست و بلکه خیلی ها بیشتر دوست دارند مردم از این ظواهر جلوتر نروند...

(ببخشید، یه بغضی بود که ترکید...) خدایا معرفت ما و این عزیزان رو به مقام عظمای ولایت یعنی مولا و آقامون حضرت ولی عصر علیه افضل صلوات المصلین و علیه الاف التحیه و الثناء و عجل الله تعالی فرجه الشریف زیادتر کن.

خدایا به همه ما بده... از اون سفارشیا و خوب خوبائی که فقط به بعضیا میدی...(پیام از بالا: مگه به این الکی هاست؟ جواب : بله، در کوی شما هیشکی نمی تونه بابت کار، مزدی طلب کنه، آخرش باید کرم کنید... پیام از بالا: حالا دیگه پیش بنده هام منو لو میدی؟ جواب : بله. خیلی هم بله... تازه اش هم، خودتون رو زبونم گذاشتید، حالا چی می گید؟ پیام از بالا : سکوت...)

خب بیام خدمت شما دوستان عزیزم. ببشخید(!) اگه دیر به دیر خدمت میرسم. دیگه سعی می کنم بچه سربراهی بشم. راستش قبول دارم که دارم از پیام محبت فاصله می گیرم... سعی می کنم ازین به بعد پیا محبتی تر بشم. فکر کنم از همه چی بهتره. شما نظرتون چیه؟

گرم بیائی و پرسی چه بردی اندر خاک

ز خاک نعره بر آرم که آرزوی تو را

یا علی مدد.

 


برو شترت رو بچرون...

ارسال  شده توسط  پیامهای محبت در 83/7/5 12:41 عصر

بنام حق

چه عاشقست که فریاد دردناکش نیست؟

چه مجلست کزو های وهو نمی آید؟

این روزا حسابی یه وری شده ام...

به قول حافظ: چه توان کرد که سعی من ودل باطل بود...

یکی به من بگه اصلا تو رو با این کلمات آسمونی چه کار. برو شترت رو بچرون عوام.

میان عاشق و معشوق رمزی است

چه داند آنکه اشتر می چراند؟

در خلوت آسمونی دلهاتون، یه یادی از یک مفلس خمار بکنید :

مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم

وای اگر خرقه پشمین به گرو نستانند...

بقول مولانا :

ای یار ما عیار ما جان دل خمار ما

پا وا مکش از کار ما، بستان گرو دستار ما

یا حق مددی


مهر وماه

ارسال  شده توسط  پیامهای محبت در 83/7/1 3:25 عصر

سلام. نمی دونم چرا نوشتم مهر و ماه. شاید مهر برای اینکه جان جهانه و ماه از اینکه روی ماهش جان جهان. البته امروز اول مهره و باید کلام مهر و پیام محبت بدم پس بگیرید که اومد:

اول مهر به من گوشزد می کند که

اولین راه مهر است و آخرین راه.

1 مهر

اول مهر

یک مهر

اولین مهر

تنها مهر

شاید بی ربط نیست،     اینکه من متولد مهرم.


سرو روان من کو

ارسال  شده توسط  پیامهای محبت در 83/6/25 12:57 عصر

بنام خدا

نامش همی نیارم بردن به پیش هر کس

گه گه به راز گویم، سرو روان من کو

در بوستان شادی هر کس گلی بچیند

آن گل که نشکنندش در بوستان من کو

هر کس به خانمانی دارند مهربانی

من مهربان ندارم نامهربان من کو

ای دوست
این روزها دلم خیلی هوائی تر شده...

باران اشکم می دود، وز ابرم آتش می جهد
با پختگان گو این سخن، سوزش نباشد خام را

آخر چه کنم. یکی از دلداده های کهنه کار می گفت : این روزها بیشتر آفتابی میشی...

اومد لب بوم قالیچه تکون داد

 قالیچه گرد نداشت، خودشو نشون داد...

ولی حق با توست. اصلاً تو خودِ حقی. من کجا و عشوه های پنهانی؟  چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا ؟
پس همان به که دم نزنم. شاید رحمتت بجوش آید، برقی از منزلت بجهد و با خرمن مجنون دل افکار آن بکند که شاید.

یا حق مددی

 


<      1   2   3   4   5